چقدر خوبه که کوتاهه سقف این آرزوهای من
سریع الوصوله در حد رسیدن به سوپرمارکت و بعدش آرزوی بعدی
اصلاً چرت گفتن آرزو باید مَحال باشه مُحال باشه
همه چیزو باید ساده کرد (ساده سازی)، بعد ازش لذت برد.
لذت دیده شدن رو میتونی با دستفروشی مترو شروع کنی
حس خوبِ حمایت رو می تونی با ارسال عدد 1 به سرشماره ی تیم محبوبت درک کنی
عشق رو میتونی با خواب بعد از آب دوغ خیار زیر باد پنکه تجربه کنی
چیزایی که بهت میگن همه دسیسه است سرتو گرم کنن:)) جدی نگیر
آخر میرسی به همینی که من گفتم
ولی جدای همه ی اینا
دقت کردی چقدر چراغ قرمزای شهرمون طولانی شدن؟!
یا راهی خواهم یافت یا راهی خواهم ساخت
این میتونست کوچیک ترین اثر از من توی زندگی خودم باشه
که نشد:D مسخره
تغییر در هزار توی داستان زندگی
و چقدر زود دیر میشه قبل از اینکه بخوای کاری کنی یا
اصلاً انگار زندگی همین لحظه های کوتاه تغییره
10 سال میگذره بر میگردی به نقطه ی تغییر
پس گرفتن چیزایی که از کف دادی و شاید که نه حتماً دیگه خبری ازشون نیست
جوونی و سادگی و خوشگلی
:D
تازه میفهمی باید بدون روتوش باشی
اصلاً زندگی بدون ویرایش قشنگه
باید خودت باشی
که ده سال دیگه که رسیدی به لحظه ی تغییر بگی خوبه باز نقش خودمو بازی کردم
شعر خودمو گفتم
هرچند چرت و پرت
هرچند هجو و مجو
دنیا مال ماست دیب گله داره
سفیدی پادشاست دیب گله داره
عه
پس باز شد کپی که
اصلاً واقعاً کی پدید آورنده ی کیه؟
ما شرایط رو درست می کنیم؟
یا خودمون زاییده ی شرایطیم؟
عجیبه که همه چیز به لحظه بنده
به لحظه گره خورده
این هزار توی پیچاپیچ
همینش قشنگش کرده
قابل پیش بینی و
در عین حال غیر قابل پیش بینی
چرا؟ اینطوری نوشتم!! مگه شعر گفتم:D
از دست این شرایط لعنتی
بدون ویرایش عهع
با تیر و کمان کودکی ام در کوچه باغ های قدیمی
در انبوه درختان باران خورده
سینه گنجشکی را نشانه گرفته بودم که عاشق تو شدم
.
گنجشک بر شانه ام نشست
و من شکارچی ماهری شدم
از آن پس هرگز به شکار پرنده ای نرفتم
.
هروقت دلتنگم آواز میخوانم
پرنده می آید، پرنده می نشیند، پرنده را می بویم، پرنده را می بوسم، پرنده را رها میکنم
.
و چون شکار دیگری میشود کودکی ام را میبینم
در کوچه باغ های قدیمی
در کنار دیوار های باران خورده
با بوی کاهگل و آواز پرنده
به خود می پیچد و گریه میکند
.
های آواز چقدر تو را دوست دارم
محمدابراهیم جعفری
درباره این سایت